متن آهنگ
همون گهواره ای که خاطرم نیست همون امنیت حقیقی و راست
همون جایی که شاهزاده ی قصه همیشه دختر فقیر رو میخواست
همون شهری که قدر خود من بود از این دنیا ولی خیلی بزرگ تر
نه ترس سایه بود نه وحشت باد نه من گم میشدم نه یک کبوتر
دلم تنگ برای گریه کردن کجاست مادر کجاست گهواره من
نگو بزرگ شدم نگو که تلخ نگو گریه دیگه به من نمیاد
بیا من ببر نوازشم کن دلم آغوش بی دغدغه میخواد
توو این بستر پاییزی مدفون که هرچی نفس سبز بریده
نمیدونه کسی چه سخت موندن مثل برگ روی شاخه تکیده
دلم تنگ برای گریه کردن کجاست مادر کجاست گهواره ی من
ببین شکوفه دلبستگی هام چقدر آسان تو ذهن باد میمیره
کجاست آن دست نورانی و معجز بگو بیاد و دستم و بگیره
کجاست مریم ناجی مریم پاک چرا به یاد این شکسته تن نیست
تو رگبار هراس و بی پناهی چرا دامن سبزش چتر من نیست
دلم تنگ برای گریه کردن کجاست مادر کجاست گهواره ی من